کنترل توتاليتاريسم بر عرصۀ انديشه نه تنها افکاری را که نبايد داشته باشيم، بلکه همچنين افکاری را که بايد داشته باشيم شامل می شود

23/03/2011

ابن نوشته را بروی سایت نشریه خوب » بخارا » خواندم:

جناب استاد عزت الله فولادوند در اين شماره از بخارا نوشته ی ديگری از جرج اُروِل را زير عنوان «ادبيات و توتاليتاريسم» با چيره دستی تمام ترجمه کرده اند که چند خط از آن را در اين جا می آورم:

«توتاليتاريسم به حدی که در هيچ يک از عصرهای گذشته حتی شنيده نشده بود آزادی فکر را بر انداخته است. پی بردن به اين نکته مهم است که کنترل توتاليتاريسم بر عرصۀ انديشه نه تنها افکاری را که نبايد داشته باشيم، بلکه همچنين افکاری را که بايد داشته باشيم شامل می شود. توتاليتاريسم نه تنها بيان بعضی افکار و حتی به خاطر راه دادن آنها را ممنوع می کند، بلکه به شما ديکته می کند که به چه بايد فکر کنيد، ايده ئولوژی خاصی برای شما می سازد و می کوشد هم به زندگی عاطفی شما حاکم شود و هم مجموعه ای از قواعد رفتاری مقرر کند. توتاليتاريسم تا حد امکان شما را به انزوا از دنيای خارج می کشاند و در جهانی مصنوعی محبوستان می کند که در آن هيچ معياری برای مقايسه نداشته باشيد. دولت توتاليتر سعی دارد دست کم همان قدر که کردار اتباع خود را زير کنترل دارد، افکار و احساسات و عواطف آنان را نيز کنترل کند. پرسشی که برای ما اهميت دارد اين است که آيا ادبيات می تواند درچنين فضايی به هستی ادامه دهد؟ به نظر من، پاسخ کوتاه اين است که: نه، نمی تواند…» (بخارا ۸۰، صفحات ۱۴ و ۱۵).

بیان دیدگاه