» حلالش میکنم میخورم!»: قصه آخوند وشغال و خروس از کتاب «امثال و حکم » علی اکبر دهخدا

23/12/2008

در فقه شیعه قاعده ای موسوم به «اکل میته» وجود دارد که بر اساس آن مؤمن در صورت دچار شدن به » اضطرار» میتواند عمل » حرام شرعی» را مرتکب شده و نه تنها مستوجب مجازات های آن دنیائی و یا این دنیائی عمل خود نباشد، بلکه عمل انجام شده «حلال» هم به حساب آید.

برای مثال؛ مردار خواری عملی شرعأ » حرام» است اما اگر به غذا دسترسی نباشد مؤمن برای رفع گرسنگی خود میتواند » اکل میته» کرده و گوشت جسد حیوان و حتی انسان مرده ای را بخورد.

لازم به یاد آوری است زمانی که در فقه شیعه از » اضطرار» در قاعده » اکل میته» بحث میشود، نباید تصور کرد که شمول این قاعده و «حلال» شدن یک «حرام» تنها در مورد شرایط اضطراری فقدان مواد غذائی است. بلکه فقه بر اساس قاعده » اکل میته » اجازه میدهد مؤمن در حالت اضطرار دروغ هم گفته و نه مجازات شود و نه عمل او عنوان دروغگوئی داشته باشد.

مستند فقهی این دروغ گوئی باصطلاح شرعی را فقها گفته ای از پیامبر اسلام  میدانند که در پاسخ ام کلثوم مى گويد: «ولم اءسمع يرخص فى شى ء مما يقول الناس ‍ كذبا الا فى ثلاث : الحرب و الاصلاح بين الناس و حديث الرجل امراءته و حديث المراءه زوجها» به این معنی: » نشنيده ام كه در آن چه مردم دروغ مى گويند، جز سه مورد جايز باشد: جنگ ، اصلاح ميان مردم و گفت و گوى مرد با زن خود و گفت و گوى زن با شوهر خويش» .( نقل از : یحيى بن شرف النووى ، شرح صحيح مسلم ، ج 10، ص 6633 و علامه مجلسى ، بحارالانوار، ج 72، ص ‍ 243.). به عبارت دیگر؛ اگر این حدیث فقه شیعه درست باشد، در سه مورد؛ اول: «جنگ»، دوم: «برای اصلاح میان مردم» و سوم: «به همسر خود» میتوان دروغ گفت بدون آنکه عمل حرام بوده و ممنوع شرعی محسوب شده باشد.

اما همین اصطلاح » اکل میته» میان مردم به نحو ساده تری به حکمت تبدیل شده که بزرگ مرد علی اکبر دهخدا در جلد دوم مجموعه » امثال و حکم » آنرا تحت عنوان » حلالش میکنم می خورم» به این صورت نقل کرده است:


» گویند شغالی خروس آخوندی را خفه کرده میبرد و آخوند در پی او میشتافت. رفیقش گفت :» بیهوده چه میدوی، خروس اینک میته و خوردن آن نارواست». آخوند گفت: » تو ندانی من خود شغال را نیز حلال کرده بخورم». شغال از پیش و شیخ بدنبال از آبادی دور شدند و نیمه شب شغال از رفتار [ رفتن ] باز ماند، شیخ او را با خروس بگرفت. البته گرسنگی بر او غالب و قریه دور و حفظ نفس واجب می نمود. آتشی بر افروخت و خروس را از راه اکل میته خورده و بجای بخفت . فردا نیز روز را به گرسنگی بسر برد و ضرورت اباحه محظور کرده شغال را نیز از باب حلیت اکل محرم کباب کرده به خروس ملحق ساخت!»

یک پاسخ to “» حلالش میکنم میخورم!»: قصه آخوند وشغال و خروس از کتاب «امثال و حکم » علی اکبر دهخدا”

  1. سعید said

    سلام
    خیلی جالب بود
    از این آخوندا که ماشالله زید داریم

بیان دیدگاه